نظرفراموش نشه
انالله و انا الیه راجعون
نانوائی بربری و سنگک
عطاری در رشت
عمله طرب
کالسکه داران ناصرالدین شاه
کوزه فروشی با مشتری خارجی در تهران
فروشنده دوره گرد (احتمالا دارو)
طبیب معروف تهران، حکیم محمود
حمالان بار
ساربان
شیرگیر
صراف
مهتر اسب
کارگاه کاشی کاری در اصفهان
صراف
تاجر تهرانی
فروشنده دوره گرد مرغ و خروس
قلیانی دوره گرد
قصاب
شکارچی
سقای دوره گرد
پاسخ :
قبل از هر چیز لازم است چند نکته را متذکر شویم:
1. انسان پس از مرگ وارد عالمی می شود به نام«عالم برزخ» حیات برزخ و
حقیقت باطن همین عالم دنیاست. دنیا ظاهری دارد و باطنی، ظاهر دنیا که بدان
عالم مُلک گفته می شود همین دنیای مادی که ما در آن زندگی می کنیم که
خصوصیات خاص خودش را دارد(مکان، زمان، مادی بودن...) همین دنیا باطنی دارد
که بعضی خصوصیات عالم دنیا را داراست. مثلاً شکل و اندازه و رنگ و بو در آن
عالم هم وجود دارد و لکن ماده در آنجا نیست. صورت مردمان برزخی رنگ و
اندازه مشخصی دارد و در آنجا خوشحالی و مسرّت و غضب و نگرانی هست در آنجا
نور هست و لکن آنجا ماده نیست[1].
2. در بعضی از روایات از همین حیات برزخی به«عالم قبر» تعییر شده است. در
روایتی است که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسیدند: برزخ چیست آن حضرت
فرمود: قبر از هنگام مرگ آدمی است تا روزی که قیامت می شود[2].
پس مراد از قبر در بعضی روایات این گودال خاکی که بدن میت در آن جا می
گیرد، نیست بلکه باطن همین قبر مراد است که همان عالم برزخ است از آنجایی
که قبر خاکی جایگاه و محل استقرار بدن جسمانی است و عالم برزخ نیز جایگاه
استقرار روح انسان است به عالم برزخ عالم قبر نیز گفته می شود[3].
در روایت مفصّلی است از حضرت امیرالمؤمنین که آن حضرت در وصف مرگ انسان و
انتقال او به قبر و شاهدات او در قبر توضیحاتی می فرماید که ما به قسمتی از
آن اشاره می کنیم، در بخشی که مربوط به مرگ مؤمنان و مشاهدات آنان است این
چنین می فرماید: ... او می شناسد کسی را که او را غسل می دهد و قسم می دهد
افرادی را که جنازة او را حمل می کنند که به سرعت ببرند و زودتر به خاک
بسپارند و وقتی که او را وارد در قبرش می کنند دو مَلَک به نزد او می آیند و
آن دو، دو فرشتة بازپرسی و باز جوئی کننده از عقائد و کردار او هستند ...
با توجه به دو نکته یاد شده و این بخش از روایت حضرت امیرالمؤمنین می
توانیم نتیجه می گیریم که شب اول قبری که در روایات ما برای اموات ذکر شده و
شرح حال آنها در قبر می باشد مراد شب اولی که ما به حساب دنیایی می سنجیم
نیست یعنی این چنین نیست که اگر قسمتی را صبح دفن کنند حتما 10 یا 12 ساعت
باید بگذرد تا شب هنگام شود آنگاه فرشتگان پرس و جو بیایند و از او سؤالاتی
بنمایند بلکه به محض دفن شدن فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند چرا که
عالم برزخ شب و روزی چون عالم دنیا ندارد و اگر شبی برای میّت ذکر شده است،
شاید شب برای او مشتمل می شود درست شبیه حالت خواب که آدم در خواب می بیند
در شبی هولناک را می گذراند و حال آنکه در وسط روز خوابیده است همانگونه
که در وسط روز انسان خواب شب تار را می بیند، همین طور است که انسان را در
روز دفن می کنند و همان لحظه شب اول قبر او باشد در حقیقت میت در عالم قبر و
برزخ شب برای او نمایان می شود در این روایت هم آمده به محض دفن کردن میت
فرشتگان بازپرس به سراغ میت می آیند.
البته شب اول قبر تنها برای کسانی نیست که دفن می شوند حتی کسانی هم که
بدنشان دفن نمی شود، باز عذاب قبر دارند سؤال قبر دارند شب اول قبر هم
خواهند داشت وقتی قبر را به معنی عالم برزخ گرفتیم و شب آنجا را هم، مخصوص
به وضع آنجا دانستیم لذا لازم نیست تا حتماً میت دفن شود آنگاه مراسم شب
اول قبر برزخ صورت پذیرد[4].
و امّا پرسش نهایی که مربوط به تأثیر دعا و یا خیرات بر آن میت است باید
در جواب بگوئیم آنچه که از روایات استفاده می شود این است که هر آنچه برای
اموات صورت می پذیرد به گونه ای به آنها می رسد.
از امام صادق منقول است: که بسا باشد که میّت در تنگی و شدّتی بوده باشد و
حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد پس به او گویند که این
فرح که تو را روی داد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤمن برای تو کرد[5].
در روایت دیگری است که حضرت فرمود:
نماز و روزة و حجّ و تصدّق و سایر اعمال خیر و دعا و ثواب آن اعمال برای
کسی که آن اعمال را انجام داده و برای مرده هر دو نوشته می شود و وارد قبر
او میشود[6].
آیا دعا و خیرات از طرف زنده ها موجب کاهش عذاب قبر شخص مرده می شود؟ و اصولاً چه چیزهای موجب افزایش یا کاهش عذاب قبر می شود؟
آنچه به درجة اول مایة نجات و رهایی از عذاب قبر می شود، کارهای نیک و
گفتار پسندیده ای است که انسان در طول حیات خود انجام داده است، اما پاسخ
پرسش نخست این است که در مواردی شرع مقدس سرنوشت اموات را بوسیله ی کارهای
نیک یابد دیگران قابل تغییر معرفی کرده است.
در یک قانون کلی حدیث می فرماید: هر کسی سنت و روش نیکی بنیاد گذارد برای
او ثواب هر کسی که به آن عمل کند می رسد و هر کسی سنت و روش بدی بنیاد نهد
برای او گناه و عقابی هر کسی که به آن عمل کند می رسد.
پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: روزی حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ
از کنار قبری گذشت که صاحب آن در عذاب بود، سال بعد نیز گذر کرد ولی از
عذاب صاحب قبر خبری نبود، سبب را از خداوند پرسید، وحی آمد که از این میّت
فرزندی صالحی به بلوغ رسید و برای مردم راهی درست کرد و یتمی را پناه داد
به برکت آن از پدر گذشتیم[7].
و نیز درباره بهبودی سرنوشت اموات می گوید: هرگاه کسی به نیّت وجه الله
نذری کند تا ثوابش برای میتی باشد چنین نذری مفید و وفاء به آن لازم
است[8].
بنابر احادیث صحیح و مشهور صدقه دادن بازماندگان برای اموات سودمند است.
در روایتی صحیحة سعد از پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ می پرسد، آیا صدقه
دادنِ من برای روح مادرم سودی دارد؟ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ
فرمود: بلی[9].
زیارت اهل قبور مستحب و سفارش شده است همچنین دعا و قرآن خواندن برای میّت
مفید است. زیارت اهل قبور در روزهای جمعه موجب می شود امواتی که در تنگی و
تنگناه باشند در فراخی قرار گیرند[10]. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
هرگاه شخصی به نیّت میتی صدقه دهد، خداوند جبرئیل را فرمان می دهد که این
هدیه را به قبر او برساند[11] و نیز فرمود: بواسطة نمازی که برای میت
خوانده می شود تنگی قبر او به فراخی تبدیل می شود[12].
ابن عباس در روایتی از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می کند:
خواندن سورة«تبارک الملک» بر سر قبر میت مایة نجات از عذاب قبر است.
از کتاب دعوات قطب راوندی نقل شده است که؛ هرگاه میتی دفن شد، بر قبر او
سه بار این جمله را بخوانند، خداوند عذاب را از او تا روز دمیده شدن صور
برمی دارد، اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد ان لا تغذب هذا المیت.
رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و پس از خاکسپاری دختر گرامی
خود(رقیه) با چشم گریان فرمود: از خدای سبحان خواستم عذاب قبر را از او
بردارد و خداوند او را بخشید. پس دعا مؤثر است.
مشهور دانشمندان و علماءِ اصلِ بهره مند شدن اموات؛ از فواید اعمال صالحه و
خیراتی که بازماندگان برای آن ها می فرستد را تایید و پذیرفته اند هم چنین
رهایی و یا تخفیف عذاب قبر بواسطة کارهای نیک بازماندگان.
[1] .جوادی آملی عبدالله، معاد و قرآن، ج 4، ص 218.
[2] . نورالثقلین، ج 3، ص 554.
[3] . سبحانی، جنب الدحیات، ج 4، ص 238.
[4] . ر.ک، جوادی آملی، عبدالله، معاد شناسی، ج 21، ص222.
[5] . ر.ک، منازل الآخره، شیخ عباس قمی، ص 50، به نقل از زاد المعنی.
[6] . همان، ص 50.
[7] . بحق الیقین مجلسی، ص 489.
[8] . الوهابیه فی المیزان، جعفر سبحانی، ص 133، به نقل از صلح الاخوان، ص102.
[9] . همان، ص 133 به نقل از فرقان القرآن، ص 133.
[10] . روایتی از امام باقر ـ علیه السّلام ـ به نقل از کلینی .
[11] . همان، ص 29.
[12] . کتاب الجنائز، باب المسأله فی القبر حدیث6.
آموزشگاه رانندگی پدیده
با مدیریت مهندس برومند رضایی کمال آباد
واقع در اصفهان خیابان فلسطین از همشهریان محترم دعوت به عمل می آورد
کلیه خدمات جهت همشهریان با تسهیلات و تخفیفات ویژه انجام می شود
مناجات با امام زمان(عج) و روضه حضرت ابالفضل(ع) - ای غایب از نظرها کی میشود بیایی
روضه حضرت ام البنین(س) - قصه ی ام بنین شرح غم است
روضه امام حسین(ع) - در محمکه حشر نماینده حسین است
روضه حضرت رقیه(س) - یابن الحسن عزایه بو بزم محنده گل
روضه امام حسین(ع) - من عاشقم و هستیم از هست حسین است
روضه حضرت زینب(س) - گرچه زینب قادر و قدوس بود
روضه حضرت زینب(س) - کعبه بی نام و نشان میماند اگر زینب نبود
روضه حضرت علی اکبر(ع) - ای علی اکبر رسول هاشمینون مظهری
شعرخوانی بسیار زیبا و روضه حضرت زینب(س) - مرحبا اهل تولادی بو گون همدم زینب
روضه حضرت ابالفضل(ع) - روحیم الاندا حریمه حرمونده دولانور
روضه حضرت زینب(س) - گرچه زینب قادر و قدوس بود
سری دوم
روضه حضرت ابالفضل(ع) - گورسه رقیه اگر پیکریمین یارسین
روضه حضرت زینب(س) - شاهکار غزلیات منی یا زینب
مناجات با امام زمان(عج) و روضه قتلگاه - ای چوللری آغلار گزن
روضه حضرت زینب(س) - گوز یاشیمی یارالاروا مرهم ایلرم
روضه حضرت زینب(س) - زینب اعجاز را زعامت کرد
روضه حضرت ابالفضل(ع) - نجه عباس کی باشدان باشا ناز و غمزه
روضه حضرت زینب(س) - بله فکر اتمه باجون درد و محن نن یورولوب
روضه حضرت علی اصغر(ع) - گور اوچ پر اوخ سودان آیری دوشن بیر ماهیه نینر
شعرخوانی بسیار زیبا - واردی بیر عده عزادار اوجالور شیون و شینی
مناجات با امام زمان(عج) - اباصالح التماس دعا هر کجا هستی یاد ما هم باش
مناجات با امام زمان(عج) و روضه حضرت ابالفضل(ع) - ای غایب از نظرها کی میشود بیایی
1. "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته اند که
در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر
شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به
فاصله ی نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه
نوشیدند و مشک ها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن
دیده نشد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیکی نزد
عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می کَند و آب بدست
می آورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست
آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن
سعد دستور وی را عمل نمود.
2. در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه میکنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من میدانم که آزار دادن
به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ام و نمی دانم
باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟ و
یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش
است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله ی نور چشمان من است و من در خود
نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم. یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا
را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را
در برابر حکومت ری به قتل برساند.
3. امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن
سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله ی دو سپاه با هم ملاقاتی
داشته باشند. شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با
20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه السلام به همراهان خود
دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علی اکبر" را نزد
خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را
مرخص کرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که
فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: می ترسم
خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم.
ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را
به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه
بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از
دم شمشیر بگذراند. حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز
نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند
جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من
میدانم که از گندم عراق نخواهی خورد! ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس
است.
4. پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن
پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که یا
به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم. عبیداللّه در حضور یاران
خود نامه ی ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت
عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.
10. او(شبث بن ربعی) پیامبر را درک کرد، ولی مرتد شده و خود را به عنوان مؤذّن فردی بنام "سجاح" که ادعای نبوّت کرده بود قرار داد و سپس به اسلام بازگشت و سرانجام در صفّین بر علیه امام علی علیهالسلام جنگید و در کربلا نیز از لشکریان یزید بود.
11. عوالم العلوم، ج17، ص237.
12. مقتل الحسین(مقرّم)، ص199.
13. همان.
9. بحارالانوار، ج44، ص386.
روز سوم
1. "عمر بن سعد" یک روز پس از ورود امام علیهالسلام به سرزمین کربلا
یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل کوفه وارد کربلا شد.6
2. امام حسین علیهالسلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع میشد را
از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم
را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.7
3. در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "کثیر بن عبداللّه" ـ
که مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیهالسلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت
برساند. کثیر بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را
به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.
هنگامی که وی نزدیک خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی که ظهر
عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیهالسلام بود.
همینکه او را دید رو به امام عرض کرد: این شخص که میآید، بدترین مردم روی زمین
است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیهالسلام برو.
گفت: هرگز چنین نمیکنم.
ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی. گفت: هرگز!
ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشتکاری هستی و
من نمیگذارم بر امام وارد شوی. او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد
بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به
اینجا آمدهای؟ حضرت در جواب فرمود:
"مردم کوفه مرا دعوت کردهاند و پیمان بستهاند، بسوی کوفه میروم و اگر خوش
ندارید بازمیگردم... ."8
6.
ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص84.
7. مستدرک الوسایل، ج14، ص61؛ مجمع البحرین، ج5، ص461.
8. تاریخ طبری، ج5، ص410.